تجربه سالهای جنگ جهانی دوم که همزمان با آن بیاعتبار ساختن حقها از معنا و اهمیت خود به امری رایج بدل شده بود، در آلمان منجر به تضمین حق بر شکوفایی آزادانه شخصیت گردید. حقی که با به رسمیت شناختن عقل، اراده و مسؤولیت انسان به عنوان سه رکن رقمزننده مسیر دلخواه او از زندگی، در جهت اعاده ساحتهای ویرانشده شخص برآمد. به همین دلیل در فاصله قرن نوزده تا بیستم میلادی، ساحت نظامهای حقوقی به آزمایشگاه چگونگی تضمین حقها بدل گشت. بنیان تمامی نظریههایی که بر گرد محور حقها و آزادیها بنا نهاده شده بودند، با چالشی اساسی مواجه گردیدند. پرسش پیشروی آن بود که حق با همه ماهیت پرطمطراق خود، چگونه میتواند سازکاری عملی برای جامعه عمل پوشانیدن به تن این ارزشها مهیا سازد. پاسخ به این سوال خود را در قامت رویه قضایی نمودار ساخت. از همینروی دادگاه قانون اساسی آلمان به عنوان نهاد رویهساز اساسی، به یکی از اثرگذارترین مصادیق تضمینگر حقها تبدیل گردید. شناسایی و حفاظت از حق بر شکوفایی آزادانه شخصیت نیز از جمله مهمترین شاهد مثالهای این مدعا به شمار میرود. از گستره معنایی این حق تا محدودیتها و توسعه آن در سایه رویه این دادگاه قابل مشاهده است. شکوفایی آزادانه شخصیت آدمی از مرکزیترین هسته یعنی ساختارهای بیولوژیکی و هویت تا شهرت و اعتبار او در اجتماع موضوع دعاوی متعدد بوده است. ادامه روند توجه به جایگاه رویه قضایی تنها به درون مرزهای کشورها و نظامهای حقوقی داخلی محدود نگردیده است. در سطح اروپا، تاسیس دیوان اروپایی حقوق بشر منجر به ایجاد سازِکار تضمین مضاعف حقها شد. این امر، گفتمانی را میان دادگاه قانون اساسی فدرال آلمان و این دیوان شکل داده است که بر قلمروی حق بر شکوفایی آزادانه شخصیت نیز تاثیرگذار بوده است.